ناسازگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه سازگاری، اصطکاک، تعارض، مخالفت، ضدیت، عدم توافق، نظر مخالف عصیان، عدم تطبیق جدل، مناظره، مشاجره، مناقشه، برخورد، جدال، جنگ اختلاف، تفاوت، مغایرت، ا
ناسازگارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه اسازگار، نابههنجار، مباین، متعارض، متغایر، متضاد نامناسب▼ نامساعد بدلعاب، معترض، مخالف، ستیزهجو، محارب، معارض، دشمن مانعةالجمع، متناقض، ضد، مغای
ناسازگار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه سازگار بودن، ضدیت کردن، مخالف بودن، اختلاف داشتن، مخالفت کردن، بحث کردن، دعوا کردن مغایر بودن
ناسازگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه سازگاری، اصطکاک، تعارض، مخالفت، ضدیت، عدم توافق، نظر مخالف عصیان، عدم تطبیق جدل، مناظره، مشاجره، مناقشه، برخورد، جدال، جنگ اختلاف، تفاوت، مغایرت، ا
خارج از زمان خود بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] خارج از زمان خود بودن، زمان-ناسازگاری، عدم انطباق تاریخی نابههنجاری تاریخی، اشتباه تاریخی دیرجنبیدن، تأخیر، زود رسیدن، تعجیل رسم منسوخ، امر منسوخ
صدای ناهنجارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سم] صدای ناهنجار ناهنجاری، ناسازگاری صداها، ناسازی، ناسازگاری، تنافر صداها غوغا، بینظمی فاصلۀ نامطبوع، دیسونانس صدای خارج ازنُت، فالش زوزه، صدا
نظرمخالففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مخالف، مخالفت، ناسازگاری، اختلاف، اختلاف عقیده، اختلاف نظر، دودستگی، فرقهگرایی اعتراض، ایراد، نفی، انکار نفاق، جدایی، اختلاف رأی، اصطکاک،
عدم مصلحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] عدم مصلحت، نامناسبت، ناسازگاری ناشایستگی ◄ عدم مهارت بدوَقتی، بیموقعی، زیانآوری بیسیاستی، بیفکری، کوتهبینی زیان، ضرر، خسران