نازکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت لطیف، ملایم، مثلبرگ گل لاغر، استخوانی، اسکلت، لاغراندام، کمعضله، باریک، پوست پیازی پوشالی، پفکی نفوذپذیر
ضعیف و خفه [صدا]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ف و خفه [صدا]، ضعیف، کوتاه، آهسته، گنگ، دور، نارسا، غیرمسموع پیانو نالان، نازک، نالهکنان
باریکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد باریکی، لاغری، نازکی، تکیدگی، ظرافت نفوذپذیری چیز باریک و لاغر: مو، دوک، خلال، نی چیز کمضخامت: کاغذ (بهضخامت کاغذ)، ورق، پوست پیاز ظرافت کلام
مینیاتورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تور، تصویر بسیار کوچک، تصویر ریز و ظریف، تابلوی نقاشی مینیاتوری کردن، کوچک کردن عکس، کنتاکت، عکاسی طرح کوچکشده میناتوریبودن، ظرافت، باریکی، نازکی
نرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ُل، لطیف، ناز، ملایم، تسلیم، خمیری، ابریشمی، ابریشمین، آبلمبو، منعطف▼ آبدار، لذیذ ◄ خوردنی لزج، سیّال، اثیری، مایع فنری، کِشآمدنی اسفنجی، ا
ادافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دا، خودنمایی، ناز، افاده، پُز، تکبر هوسبازی، عشوه، کرشمه شکلک اطوار، اطفار (اطوار)، نازوغمزه (نازوادا، نازوکرشمه)، قروقمیش، ناز ِشتری ☹، غمز