نانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گندم، لواش، سنگک، تافتون، بربری، جو نان قندی، شیرمال، کماج باگت، پیتا، لوف، گرد، همبرگری، بریده، نان تُست، اسلایس نانسبوسدار، نان جو، رژیمی بولکی،
نانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گندم، لواش، سنگک، تافتون، بربری، جو نان قندی، شیرمال، کماج باگت، پیتا، لوف، گرد، همبرگری، بریده، نان تُست، اسلایس نانسبوسدار، نان جو، رژیمی بولکی،
مقصر دانستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات نستن، اشکال گرفتن، عیبجویی کردن، ناگوار آمدن ِچیزی (کاری) برای (به) کسی، دعوا کردن، متهم ساختن
کهتر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] کهتر بودن، ناخن کوچکۀ کسینشدن، کم آوردن پیروی کردن، دنبالهروبودن، دنبال کردن کم گذاشتن تبعیت کردن، فرمان بردن، اطاعت کردن، تسلیم شدن
پافرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد زانو، ران، ساق پا، کف پا، پاشنه، شست، انگشت پا، ناخن پا، قوزک، مچ، کشالۀ ران سُم، مژک رهگذر، عابر ◄ پیاده، فرد پیاده پیادهرو گام، قدم ◄ خرام، رقص،
انگشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی جه، چنگ، بندِ انگشت، ناخن، سبابه، شست، انبر پنجه، سبابه، اشاره، شست، ناخن قلاب، شاخک، اندام حسی▲