عدممهارتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ] عدممهارت، ناشیگری، بیذوقی عدم تمرین، عدم استفاده، خامدستی، خامی، ناآزمودگی، بیتجربگی، بیگناهی بیکفایتی، عدم صلاحیت، عدم لیاقت، ناشا
بیگناهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات گناهی، معصومیت، عصمت، دستان پاک، وجدان پاک، وجدان راحت، شماتتناپذیری تبرّا، عذر موجه، بهانۀ مقبول، بهانۀ وارد، خدشهناپذیری صاف و سادگی، ناآزم
فقدان آمادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فقدان آمادگی، نبود (عدم) آمادگی، فقدان شرایط لازم، عدم تدارک خامی، ناآزمودهگی، نیاموخته بودن، نیاموختگی، کمتمرینی، تازهکاری، عدم مهارت ناپ
نادانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ن، فردِ نادان، بیسواد، عامی، بیشعور، دلقک، خر، نفهم، نافهم ناآگاه، غافل، بیمعرفت، بیدانش، بیبصیرت، پَرت، جاهل بیاطلاع، بیخبر، ازدنیا
ناشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه بلد، بیمهارت، ناوارد، بیاستعداد، بیکفایت، نالایق، ناشایسته، ناکارآمد، بیتجربه، ناآزموده، ناپخته، بیسررشته تنبل ناتوان نورس، تازهوارد