ممکن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ] ممکن بودن، میسر بودن، امکانداشتن اجازه دادن احتمال داشتن ازدست برآمدن، آسان بودن
ممکنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال شدنی، مقدور، میسر، بالقوه، نهفته، قابل انجام، امکانپذیر، ممکنالوقوع، محتمل
فرصت ایجاد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال اد کردن، احتمال را افزایشدادن، میدان دادن، فرصت دادن، میسر کردن، اجازه دادن، دربرداشتن منتظر فرصت بودن، مترصد بودن، درکمین بودن
آسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ن، سهل، راحت، ساده، میسر، عملی، قابلاجرا، بلامانع خوار بیرنج، بیتعب، سَبُک، بدون اشکال، بدونزحمت قابلاجرا، قابل تقلید، قابل
شادیبخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، خوشحالکننده، مسرتبخش، مفرح، مژدهرسان، مژدهدهنده، خوشخبر