علّیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت فت] علّی موجب، موجد، ایجادکننده، آفریننده، پدیدآورنده، زاینده، مولّد بانی، باعث منجر مؤثر ضروری، واجب، اجباری، الزامی، وادارکننده، اصلی، باارتباط، م
عروضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ی، رباعی، چکامه، شعر هجایی، دوبیتی، ترکیببند، مستزاد، بحرطویل، مختلفالارکان، ترجیع، ترجیعبند، مثلث، مسمط، مثمن، مخم
مفیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی مند، دارای بازده، نافع، موثر، سودبخش، نتیجهبخش، زودبازده منفعتدار، سودآور دارای مزایا موثر، کارآ چندمنظوره، همهکاره، کارآمد، کاری، پُربار،
مفیدبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دبودن، فایده داشتن، خاصیتداشتن، نفع داشتن، اثر بخشیدن، اثرگذاشتن، کمک کردن، خدمت کردن سود رساندن، منفعت آوردن، بهدردیخوردن، خوب بودن نافع ش
قولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته عده، قرار، قولوقرار، قرارومدار، وعدهووعید، عهد، تعهد، پیمان، میثاق، قرارداد نامزدی، عقد، ازدواج حرف، حرفمرد، لبیک، سوگند اطمینان،