میانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ان، وسط، کمر، تو، مقطع، داخل، درون بین، خلال، فاصله متن، مغز حیاط، صحن، محوطه، محل واسطه، رابط، میانجی، عاقد وسیلۀاتصال، پیوند راهِ میانه تعبیه، کاش
میانگینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] میانگین، معدل، حد وسط ملایمت، میانهروی، میانحالی، اعتدال معدل نمرات
میانهسالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان هسالی، میانسالی، بزرگسالی یائسگی فرد میانسال، آدم بزرگ، پابهسن، پابهسال
میانهروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی میانهرو، غیرافراطی، سازشکار، معتدل خنثا، خنثی، غیر متعهد، ناوابسته ◄ بیطرف تصمیم نگرفته، نامصمم میانراهی، مرکزی
میانجیگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) میانجیگری، شفاعت، وساطت، پایمردی داوری، حَکَمیت، قضاوت، دادخواهی دیپلماسی ◄تدبیر میان مداخله، مزاحمت ◄ مزاحم
میانجیگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) میانجیگری، شفاعت، وساطت، پایمردی داوری، حَکَمیت، قضاوت، دادخواهی دیپلماسی ◄تدبیر میان مداخله، مزاحمت ◄ مزاحم
میانگینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] میانگین، معدل، حد وسط ملایمت، میانهروی، میانحالی، اعتدال معدل نمرات
میانهسالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان هسالی، میانسالی، بزرگسالی یائسگی فرد میانسال، آدم بزرگ، پابهسن، پابهسال
میانهروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی میانهرو، غیرافراطی، سازشکار، معتدل خنثا، خنثی، غیر متعهد، ناوابسته ◄ بیطرف تصمیم نگرفته، نامصمم میانراهی، مرکزی