بدطعمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی می، بدمزه بودن، بدمزگی، نامطبوعی، تلخی، ناگوارایی، ترشبودن، فساد، غذای مانده داروی تلخ، زهر چیز تلخ و بدطعم: قهوه، زهرمار، آش گِل گیوه، زقوم، چا
قطعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال می، قاطع، محرز، مسجل، نافذ، یقین، مطمئن، محض، صِرف، بیچونوچرا، بهواقع، بلاشک▼ روشن، واضح، صریح بایسته، ضروری، جبری، مهم اجتنابناپذیر، ا
نهاد علمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال می، آکادمی، فرهنگستان، وزارت علوم، موسسۀ تحقیقاتی، مدرسه
بدنامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی می، بیآبرویی، رسوایی، روسیاهی، بیحرمتی، بیعزتی، بیاحترامی، انگشتنمایی، سوء پیشینه واترگیت تنزل رتبه افتضاح، رسوایی، فضاحت، ننگ