مرهمگونهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ، مُسَکّن، آرامبخش، آرامشبخش، تسکیندهنده، تخفیفدهنده، تببر، ضدخارش موجب آرامش خاطر، دلارام، دلنواز نرم
مبهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه هوم، گنگ، رمزورازدار، نامعلوم، مغلق، پوشیده، مرموز، ناشناخته، مجهول، نافهم، قلمبه، ملقلق، دورازدهن، غیرقابلدرک غامض،
متهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات م، مقصر، مظنون، خوانده، پژوهشخوانده، مدافع، مدعیعلیه، زندانی شخص متهم، متهم ردیف یک
متهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات م، مقصر، مظنون، خوانده، پژوهشخوانده، مدافع، مدعیعلیه، زندانی شخص متهم، متهم ردیف یک
چربکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ربکردن، مرهم مالیدن، مرهمگذاشتن، پماد زدن، کِرِم زدن، کره مالیدن واکس زدن، براق کردن، جلا دادن، صیقلی کردن، روشن کردن، درخشان کردن روان کردن
ناواضحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تیره، مبهم، کمنور، ریز، گنگ، مهآلود، خارج ازفوکس، تاریک، کدر ابهامآمیز، مبهم، معقد، مغلق، بغرنج، نامفهوم، غیرقابلدرک، دوپهلو درهم تنیده، پیچ
کمنور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ل] کمنور بودن، کدر بودن مبهم دیدن کمنور شدن، رو بهزوال گذاشتن درکمین بودن
خمیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی یز خمیری، ضماد، مرهم، کِرم، بتونه، پوره، گوشتچرخکرده، عصاره، فالوده، مایع غلیظ، ملاط گچ یا سیمان کته خمیری بودن، قوام، غلظت، انعطاف، نرمی لج