مهماتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ر، گلوله، فشنگ، ساچمه، باروت، نارنجک، گلولۀ توپ پوکه، ترکش، شرپنل، ماسوره، مرمی، گرین فشنگ، سرب، نقاب مس خشاب گلولۀ مشقی، منور
آمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر، مهیا، روبهراه، مجهز، مسلح، مرتب، لباسپوشیده، ملبس آراسته، پرداخته، ساخته آماده بهخدمت، بسیجشده، ایستاده، خبردار فراهم، تأمین، تأمینشد
حاضر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر شدن، مهیا شدن تمرین کردن، خواندن، ازبر کردن، حفظ کردن، حاضر کردن [درس]، یادگرفتن، کمرهمتبستن، آمادگی پیدا کردن
آماده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، حاضرکردن، مهیاساختن، فراهم کردن، انبارکردن بهپیشفرستادن، روانه کردن، منظم کردن تأمین کردن، گرد آوردن، جمع کردن کاشتن
پرتابهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت موشک، توپ، راکت، اژدر، گلوله، مهمات فلاخن، سنگ دستگاه ایجاد فشار، کمپرسور 198 ◄منقبضکننده
روشنکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، کبریت، فندک، چاشنی، سنگ چخماق، آتشزنه، مشعل باروت، مهمات وسایل رساندن سوخت، فتیله، انبر آتشچرخان، آتشگیر آتشکار