باقی ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] باقی ماندن، اضافه آمدن، بازماندن بقا داشتن، پاینده بودن، ماندن، ثبات داشتن باقی گذاشتن، بهیادگارگذاشتن
زندهیاد ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه اندن، دریاد ماندن، اثرباقی گذاشتن، نکونام بودن، باقی گذاشتن، بقا داشتن، بهجا گذاشتن، یادگار گذاشتن، یادگار ماندن
ناتمام ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل م ماندن، تمام نشدن، زمینماندن کاری، معلق بودن تحقق نیافتن
آرام ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ن، متین بودن، خونسردماندن، احساسات خود را کنترل کردن، فروخوردن، ابرو خمنکردن، برداشتن، تحمل کردن، ساختن، مدارا کردن، صبور بودن▼، تاب آوردن، در
معماریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ی، مهندسی، آرشیتکتی، مهندسیساز کلاسیک، رومی بنایی، بساز و بفروشی
علم مکانیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ک، مهندسی، مکانیک، کنترلاتوماتیک، اتومکانیک، استاتیک، ارگونومی، الکترومکانیک ایستایی فنآوری، تکنولوژی، اتوماسیون، مکانیزاسیون، ماشینیزم
گیاهشناسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شناس، مهندس کشاورزی، داروساز، باغبان فروشندۀ گیاهان طبی، عطار برزگر، کشاورز مهندس منابع طبیعی (آبخیزداری، محیط زیست،...)
جامعهشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شناسی، علم اجتماع، مهندسیاجتماعی، سوسیالیسم مکاتب: ساختگرایی
هوانوردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، خلبان، مهماندار، مهندس پرواز، خدمۀ هوایی، خدمۀ زمینی فضانورد، کاسمونُت