مهمانسرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام کاروانسرا، هتل، متل، مهمانپذیر، مهمانخانه، فندوق، قافلهگاه مهمانی
مهمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی مجلس، محفل، انجمن، گردهمآیی، اجتماع، گردآوری پذیرایی، افطاری، پارتی، بزم گودبای پارتی، مراسم تودیع مهمان، مدعو، دعوتشده، وارد، بازدیدک
مهماننواز بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی واز بودن، درخانهاش باز بودن، خوشامد گفتن، پذیرا شدن، سخاوتمند بودن، مؤدب بودن اطعام کردن، خوراندن پذیرایی کردن، تروخشک کردن، مهربان بود
چیز ممانعتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ممانعتکننده، مانع خوشی پست بازرسی رقیب مبارزه مانع▲
مهمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی مجلس، محفل، انجمن، گردهمآیی، اجتماع، گردآوری پذیرایی، افطاری، پارتی، بزم گودبای پارتی، مراسم تودیع مهمان، مدعو، دعوتشده، وارد، بازدیدک
مهمانسرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام کاروانسرا، هتل، متل، مهمانپذیر، مهمانخانه، فندوق، قافلهگاه مهمانی
متجاوزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ریمشکن، مهمانناخوانده، حدشکن، متخلف، خلافکار، مهاجم، حملهکننده قاتل
هوانوردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، خلبان، مهماندار، مهندس پرواز، خدمۀ هوایی، خدمۀ زمینی فضانورد، کاسمونُت