منظور داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن داشتن، مقصود داشتن، ارادهکردن، منظور داشتن، بهکنایه گفتن
مأمورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی امل، کارگزار، بازو، وصی، عضو، وکیل کارمند، مستوفی گماشته، مستخدم، خادم، نوکر متصدی، مسئول، سرپرست، جانشین پاسبان، پلیس، عسس، نیروی انتظامی ◄
دستگاههای موسیقی ایرانی: ماهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی ایرانی: ماهور، دشتی، همایون، شور، نوا، راستپنجگاه، سهگاه، چهارگاه، افشار برگردان (برگرد)، برداشت، بازگشت، مرکبخوانی، اوجوحضیض اصول (ه
حسابداری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ابداری کردن، حساب نگاه داشتن، چرتکه انداختن، دفتر نوشتن، هزینهیابی کردن، وارد دفاتر کردن، ثبت کردن بدهکار کردن، بستانکار کردن، حساب کردن، م
چرند گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ند گفتن، بافتن، سرهم کردن، یاوه گفتن (بافتن)، منظوری نداشتن، حرف مفت زدن، معنی نداشتن
معنی نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ل] معنی نداشتن، بیسروته بودن منظوری نداشتن، یاوه گفتن، حرف مفت زدن، چرند گفتن، سفسطه کردن
امر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ن، دستور دادن، فرماندادن، فرمودن، اُرد دادن، امر دادن، امرونهی کردن، ارجاع کردن، مأمور کردن، امضاکردن، منصوب کردن، گماشتن تجویز کردن ◄
زیرکبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه زیرکبودن، چاره کردن، زرنگیکردن، فینس کردن، مانور دادن کلک زدن، حیله کردن