منطقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال معقول، عقلایی، عقلانی، مدلل، قیاسی، بههنجار، متعادل، عمیق، وارد، بهجا، قابلقبول، مسموع، موجه، محکمهپسند، تأییدکننده، اثبات کننده استدل
منطقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام قه، فضای معین، قطعه، اقلیم، سرزمین▼، ناحیه▼، شهرستان، شهر▼ فضای محدود، محدوده، محوطه ◄ محل اراضی، ناحیۀ (منطقۀ) جغرافیایی، ناحیۀ کوهستانی، ناحیۀ
منطقهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام منطقهای، محلی، کشوری، ناحیهای مسلماننشین هموطن، همولایتی دوست
منطقهالبروجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام البروج، بروج دوازدهگانه، دوازده صورت فلکی ویژه (برج)، استوای کرۀ سماوی، افلاک▲ حَمَل (برّه)، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جُ
منطق سوفسطاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال سوفسطایی، مغلطه، بحث ظاهراًموجه، حقبهجانب بودن سوفسطایی، سفسطهباز▼
ربطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه بودن، مناسبت، رابطۀ منطقی، منطقی بودن، استدلال، بستگی، استحکام درونی، انسجام منطقی، انسجام زنجیرۀ استدلال، تداوم بحث، مباحثه کاربرد، بهجا بودن مور
معقول بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال معقول بودن، دارای قوۀ استدلالبودن، منطقی بودن، تفکر کردن
مربوطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ربوطه، مرتبط، مربوط بهموضوع، دربارۀ موضوع، هموند، منطقی ذیربط، ذینفع مناسب، بهجا، دقیق، حسابی، منطبق مهم ماوضعله
مطابقتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه بقت، سنخیت تطبیق، دنبالهروی همخوانی، همگنی تداوم منطقی، استدلال همانندی، مشابهت، تشابه