موفقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل میاب، بهرهمند، پیروز، برنده، غالب، مظفر، منصور، فاتح، فیروز، ظفرمند، شکستناپذیر، مطمئن مسلط، مستولی، غالب، چیره، بانفوذ رستگار، نجاتیافته مؤ
احاطه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد حلقه زدن [به دورچیزی]، دور چیزی خط کشیدن، دیوار کشیدن (به دُورِ)، حلقه کردن، محصور کردن، محاطکردن، محیط کردن، محدود کردن، حصار کشیدن، حصار بستن، حدر
دیوارکشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] دیوارکشیدن، حصار بستن، محاصرهکردن قفس کردن، بازداشت کردن حصار کشیدن، محصور کردن، احاطه کردن
محدودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ود، مشخص، تعریفشده، معیّن، کم، قلیل، کوچک، متناهی محصور، مرزی تنگ کناری مشروط [اصلاحی] بالغ
رنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گ، رنگ طبیعی، رنگخالص، منشور، طیف، رنگارنگی، نقاشی عکس رنگی علم کروماتیک