منسوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت منسوب، معلول، معطوف، ارجاعشده مفروض قابل ردیابی، ناشی از توضیحی مستند [≠ خویشاوند 011]
منسوجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ه، پارچه، قماش، متاع، امتعه، بافه، محرمات، پلاس، محصول الیافدار قالی، فرش قواره بافتنی، تریکو پشهبند الیاف ◄ فیبر خیاطی
منسوخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ملغی، ملغا، باطل، هیچ، بیاعتبار منحله، منقرض، مضمحل، زوالیافته فسخشده، لغوشده فراموششده
منسوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت منسوب، معلول، معطوف، ارجاعشده مفروض قابل ردیابی، ناشی از توضیحی مستند [≠ خویشاوند 011]
پارچهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد واع منسوج وپارچه:}، آستری، فاستونی، حریر، دیبا، اطلس، زربفت، ساتن متقال، چیت، کرباس، چلوار، مخمل، توری، گاز، پرنیان، پرند، وال، پشمی، کتان، کتانی، ل
خویشاوندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ت] خویشاوند، منسوب برادر، خواهر مادرانه، پدرانه خانوادگی سببی، نسبی، وابسته محرم عیالوار، عائلهمند متعلق اوگهای
باطلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ، منسوخ، مردود، ملغا، ملغی، لغو، ردشده، محکوم، ردکردنی یاوه، عبث، ضایع، مهمل، پوچ، نامعقول، غیرمنطقی، بیهوده نادرست، بیمعنی، ناحق، ناراس