منسوجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ه، پارچه، قماش، متاع، امتعه، بافه، محرمات، پلاس، محصول الیافدار قالی، فرش قواره بافتنی، تریکو پشهبند الیاف ◄ فیبر خیاطی
منسجمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت سجم، همبسته، متمرکز، یکپارچه، یکتکه، یکتخته، یکدست نیمهمایع، غلیظ، چگال استوار، محکم مقاوم، صلب سفت، سخت مستدل، منطقی الصاقی، مرتب سازمانیافته،
منسوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت منسوب، معلول، معطوف، ارجاعشده مفروض قابل ردیابی، ناشی از توضیحی مستند [≠ خویشاوند 011]
منسوخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ملغی، ملغا، باطل، هیچ، بیاعتبار منحله، منقرض، مضمحل، زوالیافته فسخشده، لغوشده فراموششده
پارچهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد واع منسوج وپارچه:}، آستری، فاستونی، حریر، دیبا، اطلس، زربفت، ساتن متقال، چیت، کرباس، چلوار، مخمل، توری، گاز، پرنیان، پرند، وال، پشمی، کتان، کتانی، ل
پوششفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد جلد، روکش، فرش▼، سرپوش، رویه، لایه، سقف▼، چادر▼، سایبان▼، پوست▼، پوشش زمین▼، زمین، روتختی▼، روکار▼ منسوج، لباس، حجاب، پوشاک آستر تزیین اندود، ایزولا
ابزار دوزندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ار دوزندگی، چرخ خیاطی سوزن، سنجاق، انگشتدانه (انگشدانه،انگشتانه)، انگشتانه، قیچی، نخ، قرقره، قزنقفلی، تکمه، الگو، مجسمه، نخکوک، متر، گز، زیپ، سو