مبتلا بهمرض مشخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی مشخص، مسلول، مسموم، کمخون، فلج، افلیج، سرطانی، علیل، معلول، مارگزیده، یبس، مصروع هار
مبتذلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی پست، پیشپاافتاده، بازاری، عوامپسند، عامهپسند، چیپ، عامیانه، عوامانه، متداول، معمولی کجسلیقه، بدسلیقه، سادهپوش همهجایی، عوامفریب
مبتذل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی مبتذل کردن، تجاری کردن، سطحکاررا پایین آوردن، بدسلیقگی نشان دادن، ازارزش چیزی کسر کردن
هنرهای تزیینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تزیینی، باغسازی، آرشیتکتور، دکوراسیون داخلی، مجسمهسازی، هنرنقاشی گلسازی، منبت کاری، خاتمکاری، تذهیب، مطلاسازی، نقرهکاری، افشانزنی، مقرنس
رنگارنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رنگارنگ کردن، طرحدار کردن، وصلهپینهکردن، تعمیر کردن گلدوزی کردن، منبتکاری کردن، تزیین کردن لکهکردن، لک کردن، کثیف کردن
کندهکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه کندهکاری، حکاکی، قلمزنی، تراش گراوورسازی، کلیشهسازی گراوور، کلیشه، سیاهقلم منبتکاری جنس مورد کندهکاری، عاج، چوب،
نقش تزیینی برجستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل یینی برجسته، گل برجسته، ریلیف، نقشۀ برجستهنما، کاشی برجسته تراش حک، نقش حکاکی، برجستهکاری، برجستهنمایی حکاکی ◄کندهکاری منبتکاری، معرق