منکِرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ارکننده، نافی، ناقض، نقضکننده، سلبی، منافی، تکذیبکننده، اعتراضآمیز
ضدیت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ت کردن، راندن، مخالف بودن، منافی بودن، ستیز کردن، ساز مخالف زدن، دست رد بهسینۀ کسی زدن، ادا در آوردن لج کردن، عناد ورزیدن، مخا
ذینفع نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ذینفع نبودن، بیطرفی، خنثایی، علیالسویهبودن، عدل عدم دخالت، کنارهگیری دنبال منافع شخصی نبودن، عدم خودخواهی، فروتنی، ایثار، شهادت، سخاوت، نیکخوا
مغایر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ایر بودن، دیگر بودن، سوا بودن، غیر بودن، ربطی نداشتن، ربط نداشتن، متفاوت بودن تضاد داشتن، ناسازگار بودن درجلو قرار گرفتن، مقابل بودن، منافیبودن، مخ