ممنوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قدغن، مسدود، غیرمجاز، حرام، غیرقانونی موقوف منعشده، محدودشده، دستوپابسته، زندانی، کتبسته، دستتنها، خسته بارشده
ممنوعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ت، قدغن، منعشدگی، جلوگیری، انحصار، محرومیت، تحدید، منع، تحریم، نهی، نهیازمنکر تحریم، تحریم اقتصادی، بایکوت انحصار دولتی تخصیص قُرُ
رابطۀ جنسی ممنوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ممنوع، زنا، خیانت، زنای محصنه، زنای بامحارم، لواط، امردبازی، بچهبازی، همجنسبازی، هموسکسوالیسم
متنوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ندگونه، چندجوره، جوراجور، جورواجور، قدونیمقد، رنگارنگ، چندلا، ناهمگن، مختلف، گوناگون، دگرگونه، متفاوت همواره متغیر، متلون، دمدمی مختلف، متعدد مستثنی
کنترل ترافیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رل ترافیک، مقررات راهنمایی خیابان یکطرفه چراغ راهنمایی، علائم راهنمایی خط پیوسته، خط عابر پیاده، جدول، بریدگی محدودۀ ترافیک، منطقۀ ممنوعه پارکومتر،
مأمنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ت، پناهگاه، خلوتگاه، کنج عزلت، گوشۀ خلوت، گوشۀ انزوا، گوشۀ دنج جای تحصن، ملجأ، مأوا، حرم، حریم مقدس، محراب منطقۀ حفاظتشده، محدودۀ ممنوعه حرز
ممنوعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ت، قدغن، منعشدگی، جلوگیری، انحصار، محرومیت، تحدید، منع، تحریم، نهی، نهیازمنکر تحریم، تحریم اقتصادی، بایکوت انحصار دولتی تخصیص قُرُ
رابطۀ جنسی ممنوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ممنوع، زنا، خیانت، زنای محصنه، زنای بامحارم، لواط، امردبازی، بچهبازی، همجنسبازی، هموسکسوالیسم