موظففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ف، ملزم، متعهد، مقید، پایبند، وظیفهدار، مسئول، پاسخگو، جوابگو، بدهکار، مرهون، حقشناس، متشکر توبهکرده باوجدان، وظیفهشناس، مطیع فرمانبر، گوش
معتقدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ] معتقد، مطمئن، متکیبهخود باخدا، باایمان، خداشناس، مؤمن مشرف مقید، پایبند، اهل زودباور قانع، مجاب، قانعشده متیقن
تودارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ر، ساکت، محتاط درسخن، درونگرا، محتاط، مقید، درخود فرورفته، کمرو، گوشهگیر، منزوی رازدار، مرموز، سخنپوش، کمحرف
درسختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تار، دچار، مسئلهدار، مقید، اسیر، پابسته، درگیر، متعجب، درمعرض خطر دستپاچه، نامطمئن پا[ی]بند، پا[ی]گیر، پا[ی]دربند منعشده، مم
خدمتگزارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام خدمتگزار، زحمتکش، پادو، مقیّد پَست، نوکرمآب، چاکر، بنده، درقیدوبند مرئوس (مرؤوس)، فرمانبردار، مطیع مظلوم