محوطۀ بازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل فضای باز، حیاط، صحن، دربار، بارگاه، آستان، اندرونی، بیرونی، هشتی استادیوم، استخر سرباز ناحیه، دامنه
منقطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نقطع، نامتحد، مقطع، ناپیوسته، گسسته، گسیخته جدا▼، جداشدنی▼، شکسته▼ متوقف بریده، پاره، متفرق شُل، لَق، آزاد، هرز، واگذارده مستقل تکهتکه عددوار، مقطع
بُخاردارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی بُخاردار، بخارمانند، دودی، بخارزا تبخیرشده، تقطیرشده، مقطر، دوآتشه
موقعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ه، مرحله، نقطه، زمانه، وقت، دوره، اوضاع نقطۀ عطف، مقطع، لحظه، دم، زمان، ساعت، فرصت، سرموقع زمان اضطرار، بحران بهآخرخط رسیدن
قطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، دریدگی، جداشدگی، انقطاع، گسل، چاک، شکاف مقطع، برش دوراهی قطع اندام (عضو) اختصار پیشگیری ✑ شقاق
بیثمرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] بیثمر، خشک، بیحاصل سترون، نازا، نابارور، عقیم، مقطوعالنسل، اخته، خنثا، خواجه استریل، پاستوریزه نابرومند، ناشکوفا