تغییریافتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ه، دگرگونشده، مخدوش، مقلوب، مدرن، مصنوع، تبدیلشده، بهبود یافته منقلب ◄ شخص تغییریافته
لغویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ت] لغوی، صوری معرب، مفرس مرکب، مشتق، مقلوب، ممال مرادف، مترادف، متشابه، متضاد، متداعی، مرتبط، معنایی
دروغیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط دروغین، دروغ، کاذب، الکی، مجعول، نادرست، بیقاعده، غلط، بیجا، ناسره جعلی، بدلی، ساختگی، مقلوب، قلابی مندرآوردی غیرواقعی ناسید، ناراست
تغییر متقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر متقابل، عمل متقابل، تقابل، دوسره بودن، فعلوانفعال، کنش و واکنش، تابع و متغیر، ترافیک دوطرفه، تأثیر متقابل، اثر متقابل وابستگی، بستگی، ارتباط، همبس