متفاوتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه فاوت، متباین، بیشباهت، نامشابه، سوا، جدا، تطبیقناپذیر ابتکاری، نامقلد، نوآور مرکب، ناهمگن جوراجور، متنوع منحرف ناسازگار ناجور، نابرابر مغایر تک،
متفاوت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه فاوت بودن، تمایز داشتن، اختلافداشتن، تباین داشتن، مشابه نبودن، فرق داشتن، منحرف شدن مغایر بودن، ناسازگار بودن متغیر بودن، تغییر کردن
متفاوت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه وت کردن، نامشابه کردن، بهشکلدیگر آوردن تمیز دادن عوض کردن، تغییر دادن، تبدیل کردن تصویر غلط دادن بههم ریختن، بدشکل کردن استتار کردن، ریاکارانه پو
شاعرانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه فت] شاعرانه منظوم، بهشعر، سروده، مدرج، مرصع، مقفا سراینده، متخلص، غزلپرداز، نوپرداز، بدیههسرا قافیهسنج افسانهگوی،
نامشابهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] نامشابه، متفاوت، متمایز ناجور، نابرابر ابتکاری، نوآور بیبدیل، متجدد
مغایر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ایر بودن، دیگر بودن، سوا بودن، غیر بودن، ربطی نداشتن، ربط نداشتن، متفاوت بودن تضاد داشتن، ناسازگار بودن درجلو قرار گرفتن، مقابل بودن، منافیبودن، مخ