منقطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نقطع، نامتحد، مقطع، ناپیوسته، گسسته، گسیخته جدا▼، جداشدنی▼، شکسته▼ متوقف بریده، پاره، متفرق شُل، لَق، آزاد، هرز، واگذارده مستقل تکهتکه عددوار، مقطع
موقعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ه، مرحله، نقطه، زمانه، وقت، دوره، اوضاع نقطۀ عطف، مقطع، لحظه، دم، زمان، ساعت، فرصت، سرموقع زمان اضطرار، بحران بهآخرخط رسیدن
قطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، دریدگی، جداشدگی، انقطاع، گسل، چاک، شکاف مقطع، برش دوراهی قطع اندام (عضو) اختصار پیشگیری ✑ شقاق
میانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ان، وسط، کمر، تو، مقطع، داخل، درون بین، خلال، فاصله متن، مغز حیاط، صحن، محوطه، محل واسطه، رابط، میانجی، عاقد وسیلۀاتصال، پیوند راهِ میانه تعبیه، کاش
بخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت قطعه، قطاع، شقه، حصه، لخت، پاره، تکه▼ نصیب، سهم ضلع، وتر، باریکه، خلال، بند، حلقه، برش، مقطع، قطع گروه، حوزه، ناحیه جلد، کتاب باب، فراز، فصل زیرمجمو