همراهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراه، باهم، ملازم، پیوسته، بایکدیگر مصادف، قرین، معاصر، فعلی، هماهنگ، همزمان، اتفاقی همنشین، محشور، مصاحب، معاشر، مونس، همدم، مهربان همسفر پهلونشین،
نزدیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دیک، دوروبر، بغل، بغلدست، دمدست، پیش، جلو تقریبی، برآوردی، تخمینی، اندازهگیری شده، فرضی مقرون، قرین نزدیکشونده
بدهکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی مقروض، متعهد، مدیون، معسر، بدحساب، محیل، آلوده، مشغولالذمه، مفلس، رهین، مرهون
وامدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ار، مقروض، بدهکار وامخواه، وامستان، وامگیرنده، قرضخواه، درخواست کننده، خواستار مرتهن، رهنگیرنده، گروگیر مستأجر، کرایهنشین، اجارهکننده
شخص بدهکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، مقروض، مدیون، وامدار، مرتهن، برداشتکننده، معسر، نکولکننده، ورشکسته وامدار، وامگزار