مکرر واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ر واقع شدن، تکرار شدن، بابچیزی باز شدن، متداول شدن، برقرار شدن، باب شدن، مرسوم شدن، معمول شدن بازگشتن، باز آمدن، عود کردن، رجعت کردن، پیوسته باز آمد
مکررفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد مجدد، تکراری، متواتر، پیاپی، پیدرپی، پشتسرهم، متوالی، یکبند، همیشگی عودکننده یکدرمیان، دودرمیان متعدد، کثیرالوقوع مذکور، یادشده، نامبرده، مقدم م
مقدّر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ودن، محکوم بودن، حاکیبودن، خبر دادن از، گواهی دادن بر (از)، ایجاب کردن آماده شدن شرایط، آماده شدن
مقدّر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ن، محکوم کردن، پیشگوییکردن، نقشه کشیدن، قصد داشتن، برآن بودن، خیال داشتن، پیشبینی کردن ازپیش تعیین کردن
مکرر واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ر واقع شدن، تکرار شدن، بابچیزی باز شدن، متداول شدن، برقرار شدن، باب شدن، مرسوم شدن، معمول شدن بازگشتن، باز آمدن، عود کردن، رجعت کردن، پیوسته باز آمد
تکرار کردن [عمل]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کرار کردن [عمل]، دوباره کردن، دوباره اجرا کردن، دوباره انجام دادن، تجدید کردن، ازنو انجام دادن مکرر کردن باز (پیشوند فعلی) (باز--) ∊ بازیافتن، بازرفت
پایین آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ایین آوردن، کاهش دادن، فرود آوردن، باعث اُفت شدن، شیررا بستن، بستن پایین نگهداشتن، سرکوب کردن، تحتانقیاد درآوردن، فرونشاندن غرقکردن ◄ غرق شدن لِهکر
آیندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ینده، آتیه، بعد، سرانجام، فرجام، عاقبت وضعیت آتی، دورنما، سرنوشت، وقایع آتی، تقدیر بخت، اقبال، اختر، بخش، قسمت، نصیب، مقدر، طالع، آخروعاقبت، اتفاق
برقرارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ه، بنانهاده، جاافتاده، پابرجای، جا خوش کرده، ریشه کرده، پادار، استوار▼، باز، دیرینه، تعیینشده، تجویزشده، جاویدان، متمادی غیرقابلفسخ، مقطوع، تغییر