مقتضیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی قتضی، مصلحتآمیز، مصلحتی، توصیهشده، مناسب، بهحق ضروری، واجب، بایسته، جبری لازم، موردنیاز سیاسی، انتخابشده، سیاستآمیز، استصوابی، چاره، علا
مناسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه سته، مقتضی، برازنده، مناسب مقام، باب، درخور، اندازه، بایدوشاید شایسته، ذیصلاح، قادر، توانا، لایق، اهل بایسته، مقتضی میزانکردنی، قابل انطباق، قابل
مفعولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ول، موضوع مستنیر، کسبِ نورکننده عروسک، آلت دست، بازیچه، دستخوش، درمعرض، دچار، مغلوب، تحت سیطره، مظلوم -زده (∊ هیجانزده) زمین آشآلو منفعل▼ مجبور، م
استخراجکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خراجکننده، درآورنده شخص استخراجکننده: مقنی، حفرکنندۀ چاه یاقنات، معدنچی▼ عصار لایروب، کشتی لایروبی وسیلۀ درآوردن: کلنگ، فورسپس، پنس، انبردست، کلبت
عابدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب زخوان، مأموم، مقتدی، عامل، عبادتکننده، عبادتپیشه، متعبد، نمازگزار، باتقوا، احترامگذار، ملتمس، زاهد، دیندار