مفلوکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل وز، سیاهبخت، بداقبال، عاجز، بیطالع، بیسرانجام، بینوا، بیستاره، شوم، مضطر، پست ناموفق، تهیدست، درسختی، فرسوده مظلوم
افلاکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام اثیر، گنبدآسمان، چرخ، گنبد گردون، فلک، سپهر، عرش، سقف، سما، سماوات، فضا چادر نیلگون، دایرۀ مینا، طاق نیلوفری، کارگاه فلک، گنبد ارزق، گنبد فیر
فلاکتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ت، ادبار، مصیبت، نکبت، تیرهروزی، سیهروزی، گرفتاری سخت، بلا، رنج روز بد، فاجعه ورطه بلایا، بلیه
عامل آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، میزان، معیار، استاندارد، ملاک، ، عیار، محک، مُعَرف، اندیکاتور مترولوژی، واحد شمارش ◄ واحد وسیلۀ اندازهگیری، وسیلۀ سنجش، ابزارسنجش
ناموفقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ناموفق، ناکام، دستخالی، بدبیار، مفلوک ورشکسته، شکستخورده▼ ناکامیاب، بازنده▲، سرخورده، واخورده، ناکام درمانده، فرومانده، مستأصل، وامانده، ماند
خوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، حقیر، توسریخور، بدبخت، بیچاره، مفلوک، ضعیف، زیردست، بیمقدار، خفیف، نکوهشپذیر، نکوهیده، کوچک، هیچ، آشغال، مبتذل، بیاهمیت سرشکسته، سرافکنده،
ناتوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ان، کم زور، بی زور، بیبنیه، بیرمق، افتاده، ناکار، بیجان، ساقط درمانده، عاجز، افلیج، زمینگیر، پا[ی]شکسته، مفلوک، بسته، ببو، اخته، مخنث بیاختیار ب
شخص ثروتمندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یلیونر، سرمایهدار، توانگر، محتشم، ارباب، مالدار، حاجآقا، حاجی بازاری، بازاری، میلیاردر، آدمحسابی، افندی مرفهین بیدرد، اغنیا، متمولین از