مجرد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ] مجرد کردن، ازجسم جدا کردن، روحانی کردن درنظر گرفتن، پنداشتن
مورد بیتوجهی قرارگرفتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود رد بیتوجهی قرارگرفته مورد غفلت واقعشده، واگذاشته، استفادهنشده، نگهدارینشده، واگذارشده، واگذارده
مورد سوأل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وأل بودن، مظنون بودن، مشکوکبودن، متهم بودن، تحت سوأل قرارگرفتن امتحان دادن، پاسخ دادن
مورد آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ورد آزمایش، نامزد، داوطلب، کاندید، متقاضی، [ راغب 597]، کنکوری، امتحانی آزموده، امتحانشده، تجربهشده ورزیده، کاردیده، مجرب▼، وارد،
مورد قبول واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال بول واقع شدن، مقبول بودن، باورکردنی بودن، پذیرفته شدن، تأیید شدن
موضوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام ضوع، مبحث، امر، عنوان، سوژه، مطلب، خبر مبتدا، سرفصل، باب، مقوله، رشته، فصل بخش، مدخل، تیتر◄ جزء محتوا، درونمایه، متن، تم، مایه، مضمون،
دختر ازدواج نکردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی واج نکرده، دوشیزه، دختر خانه مانده، دختر ترشیده، دختر مجرد، آفتاب مهتاب ندیده، مادمازل(مادموازل) راهبه، تارک دنیا، روحانیتسایر ادیان باک
یگانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ] یگانه، یکتا، یکه یک، احد واحد، فرید، مفرد، منفرد، یکی، منحصر، انفرادی، یکقطبی، مستقل منحصربه فرد، بیمانند، بیتا، بیهمتا، استثنایی، برجسته، بین
تنهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد وی، گوشه گیر، تک، لنگه، غریب، غریبه، بیکس سوا، جدا یکتنه، یکنفری، دست تنها مفرد، منفرد، مستقل مجرد، عزب، یالغوز یکه، یکتا، یگانه▲ آدم تنها
بخش جملهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه جمله، نهاد، گزاره فاعل، مفعول، فعل اسم، صفت، فعل، قید مصدر، اسم مصدر، حرف اضافه، ضمیر فعلبسیط، مرکب، لازم، متعدی، معلو