مستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، سرمست، کیفور، دیوانه، سیاهمست، الکلی، عرقخور، میخواره مستانه شنگول، کیفور، پاتیل، الکیخوش دارای سردرد، خمار شخص مست، مشروبخوار، عیاش
مست شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات مست شدن، مست کردن، سرمستشدن، ازخود بیخبر شدن باده خوردن، نوشیدن، عیاشی کردن خودراساختن، سرحال شدن
مست کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، سرمست کردن، سرحالکردن، کیف دادن، روح دادن خماری رابرطرف کردن
ملتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی امت، خلق، مردم ملیت امم، ملل سازمان ملل متحد ملیگرایی، ناسیونالیسم، میهندوستی مردمشناسی، مردمنگاری گروه اجتماعی▲
مغرورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی غرور، سرافراز، مفتخر، بامناعت، نجیب، دلیر پرباد، غره، خودستا، منتگذار، متکبر شخص مغرور، آدم لافزن، فرد مهم، آدم شیکپوش، شخصبزرگزاده، شخص
غیرمنطقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال نامعقول، چرند، مزخرف، یاوه، لاطائل، مفت، پوسیده دلبخواه، اختیاری، قراردادی، اعتباری سفسطهآمیز، سفسطهمانند، حقنما دارای استدلال ضعیف، غ
چرند گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ند گفتن، بافتن، سرهم کردن، یاوه گفتن (بافتن)، منظوری نداشتن، حرف مفت زدن، معنی نداشتن
معنی نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ل] معنی نداشتن، بیسروته بودن منظوری نداشتن، یاوه گفتن، حرف مفت زدن، چرند گفتن، سفسطه کردن