لمسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ت] لمسی، لامسه محسوس، ملموس ◄ چگال دستی، یدی، بازویی راستدست، چپدست مماس، مجاور
عارضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ض، عین، شیء، پدیده، محسوسات، عرض، شکل، امتداد ظاهر، نقش، صورت، بیرون غیرباطنی بودن، عارضی بودن، خارجی بودن، عینیت متعالی بودن، ماورا بودن، برتری دیگ
ریسندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد گی، نخریسی، پشمریسی، ابریشمتابی تابنده، ریسنده چرخ نخریسی، دوک، ماسورهپیچ بافندگی
بافندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دگی، پشمبافی، قالیبافی چله، تار، پود، گره دستگاه بافندگی، دستگاه پارچهبافی ماکو، ماسوره، ماسورهپیچ چوببست فرش بافنده، نساج، مهندسنساجی، خیاط، ج
پیدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی درمعرض دید، پدید، پدیدار، معلوم، محسوس، مشهود، قابل مشاهده، قابل تشخیص، ملموس، بارز، هویدا، آشکار، ظاهر، ظاهری دروغی، تحریفشده، هجوآمیز، مستتر