مطالبه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ن، ادعا کردن، مدعیمالکیت شدن، حق خود را خواستن، استیفا کردن، بهاجرا گذاشتن، احقاق حق (حقوق)کردن، گرفتن، خواستن مال خوددانستن، ازخود دانستن، ادع
درخواستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، مطالبه، ادعا، طلب، وجود حق، خواهش احضار مدعیگری، طلبکاری اجازه!
سفسطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال سطه، غیرمنطق، مغالطه، مغلطه، مغلطهبازی، لفاظی، لفظپردازی خطای منطقی، تناقض، تناقض درونی پارادوکس، متناقضنما منطق زنانه، شم ایهام، دوپهل
ادعا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ن، کرکری خواندن، یللیخواندن، حق نداشتن، اظهار کردن، مطالبه کردن، طلبیدن
طلبیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام یدن، ادعا کردن اصرار کردن، پافشاری کردن مصادره کردن سفارش دادن، نیاز داشتن، طلب کردن، خواستن، مطالبه کردن احضارکردن سفارش غذا دادن، اُر
داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی داشتن، دارا بودن، مالکبودن، صاحب بودن حق داشتن ◄حق بودن، مطالبه کردن تملیککردن تشکیل دادن مالک کردن▼ [≠ دربرداشتن، شامل بودن، مرکب بودن از ≠