آموزگارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط زگار، معلم، مدرس، رایزن، مفسر، آخوند، روحانیت، دانا دبیر، استاد، استاد راهنما، ناظم، ناظمه، مدیر مدرسه استاد، عضو هیئت علمی، مدیرگروه، استادی
عمل بیرحمانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یگری، ظلم، توحش، شرارت، ستم، مظلمه، تطاول، دستدرازی، تعدی، زور، قتل، کُشتوکشتار، خونریزی، کُشتن، بیعدالتی جفا، غدر
دبیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، نویسنده، ناسخ، محرر، تحریرکننده، مورخ، ادیب، نویسندۀ نامه خطاط، خوشنویس موبد معلم، آموزگار کارمند سیاسی، دبیراول، د
شعرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه سرود، ترانه، چکامه، نثر مسجع، الفیه، بهاریه، مثلثات، مدحیه، مدیحه، مرثیه، ترکیببند، عروض▼ ترانه، تصنیف دیوان، دیوان ش