معادلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت همبها، همقیمت، همارزش، همارز هممعنا، مرادف، همنیرو، مشابه، شبیه متقابل، همبسته همطراز، همتا، همشأن، همرتبه، همدوش، مانند، شبیه همردیف علی
مبادله شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر له شده، تعویض شده، جابهجا(شده)، معاوضه شده، تعویضی، پایاپای شده، پایاپای، دوسره، همبسته متقابل، جبران کننده، تلافیجویانه بین-، بینقارهای، بینو
مبادله کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دله کردن، تبادل کردن، ردوبدلکردن، باهم عوض کردن، بهجای هم گذاشتن، جابهجا کردن، تأثیر متقابل گذاشتن، تقابلداشتن عوض کردن، پول خُرد کردن، تسعیر کرد
مبادله شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دله شدن، دست بهدست شدن[مِلک] باهم تغییر کردن، تاثیرمتقابل گذاشتن، تقابل داشتن
عادلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات منصف، باانصاف، درست، پرهیزگار دادگر، دادگستر، عدالتگستر، معدلتپرور، عدالتخواه، عدلگستر، عدالتپرور، مساواتخواه صادق، شریف واقعبین، حقیقتب
عادل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات داد گستردن، انصافداشتن، منصفانه عمل کردن، باانصاف بودن، بهیک چشم نگاه کردن، بهنظر مساوات دیدن، صادق بودن، جانب حق را گرفتن، حق را بهحقدار دا
عوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر مابهازا، معادل، اکیوالان، ارزش، قیمت، مبلغپرداختی ارز گزینه، انتخاب تاوان، غرامت، خسارت، ◄دلجویی، جریمه، زیان وجهالمصالحه، کفاره معنی مجازی
نسبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه نسبی، غیرمطلق، وابسته، مربوط همبسته متوالی خویشاوند قابل قیاس، شبیه منطبق، مقایسهشده نزدیک مطابق، موازی معادل، متقارن
همطرازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زی، همارزی، همانندی، مطابقه، یکسانی معاوضهپذیری، قابلیت تبادل، معادله، جایگزینی، قابلیت جانشینی، جانشینی، تغییر متقابل اکیوالانس، ایزوتروپی تبادل،
جبرانکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت جبرانکننده، تعدیلی، ترازکننده، متعادلکننده، معادل متعادل، متوازن اصلاحی، برقرارکننده
تعبیرکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن بیرکننده، بیانکننده، مبین، نشاندهنده، پرمعنا، توضیحی، انتقادی مترادف، معادل، همطراز تحتاللفظی