مظلومفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ه، ستمکش، مجبور، مفعول، مصیبتزده، مطیع، مغلوب، تحت سیطره، تسلیم، تابع، منهزم، شکستخورده
آدم مصیبتزدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تزده، قربانی، مظلوم، صید، بلازده، بلادیده، آدم ساده بدبخت، بیچاره، آدم بدشانس، مبتلا، شخص بیمار
بیدفاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ع، عقیم، عاجز، علیل، مضطر تنها، بیچاره، درمانده، بیکس مظلوم، بیگناه ضعیف بیثمر پیر بیهوش، بیحس درمانده، خسته حیران، متزلزل، نامصمم ناموفق دفاعنشد
آدم سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آدم ساده، احمق، شخص خام، مضحکه، بَبو مظلوم، بازیچۀ دست، آلت دست، آلت ◄ ابزار صید [صورت صفتی:] معصوم، بیگناه، بیتزویر، ناشی
تسلیمشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) سلیمشده، صلحجو، مطیع، موافق، ملایم، نرم مظلوم
انقیادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام قیاد، تبعیت، اسارت، فرمانبرداری، محدودیت، بردگی▼، مظلومیت وضعیت اقماری، وابستگی، مخلوق بودن زندانی کردن، حبس، بازداشت، تحدید استیلا، سل