مسلم گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال گرفتن، مبتدا گذاشتن، فرضکردن قرار دادن، گذاشتن، مطرح کردن
اصل مسلّمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال صل موضوع (اصلموضوعه 496)، اصل اقلیدس، اصل متعارفی، فرض، مقدمه، مبتدا، مبدا، صغرا و کبرا، قاعدۀ کلی، قضیۀ بدیهی اولیات، مدخل پارادوکس، متنا
عمل بیرحمانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یگری، ظلم، توحش، شرارت، ستم، مظلمه، تطاول، دستدرازی، تعدی، زور، قتل، کُشتوکشتار، خونریزی، کُشتن، بیعدالتی جفا، غدر
حتماًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ، مطمئناً، مسلماً، یقیناً، یقین، بیگمان، بیتردید، بیگفتگو، اصولاً، بیشک، بلاشبهه، باید، بایست، بایستی، بیچونوچرا، تحقیقاً، حقیقتاً بل
پیشداوری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال اوری کردن، ازپیش تعیین کردن، مسلّم گرفتن، بیپروا بودن
تقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب داترسی، دینداری، تدیّن، پرهیزگاری، مسلمانی، اخلاص، وارستگی، رهایی ازتعلقات دنیوی، بیاعتنایی، تسلیم، مردانگی حرمت نگهداشتن، احترام، رعایت، خداپرستی،
پیش فرض گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم رض گذاشتن، فرض کردن، مبتدا گذاشتن، مسلّم گرفتن مقدمهچینی کردن، آغاز کردن