مدیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه یرعامل، عضو موظف هیئت مدیره، معاون مدیرعامل، سرپرست، فورمن، معاون رئیس دانشگاه، رئیسبانک مرکزی، دبیر کل [حزب، سازمان ملل] مدیریت، معاونت گ
مدیرصحنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ه، کارگردان، فیلمساز، تولیدکننده، بازیگردان، مستندساز
مدیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه یرعامل، عضو موظف هیئت مدیره، معاون مدیرعامل، سرپرست، فورمن، معاون رئیس دانشگاه، رئیسبانک مرکزی، دبیر کل [حزب، سازمان ملل] مدیریت، معاونت گ
شگفتآورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی محیرالعقول، شگفت انگیز، عجیب، حیرتانگیز، شگرف، غریب، غیر منتظره، بدیع، اعجابانگیز، نادر، افسونگر، عجب، عجایب، بوالعجب، معجزنما، معجزهآسا،
مبهوتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نده، محیرالعقول، حیرتانگیز، اعجابآور، شگفتانگیز، شگفتآور، باورنکردنی بعید، غیرممکن ترسناک، مهیج
فاعلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت کنندۀ کار، کاشف، تولیدکننده مدیر، رئیس ناخدا، خلبان، لکوموتیوران، راننده، اپراتور، عامل
فرد برترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رتر، آیت، اتوریته، بهترین نوع خود عزیز سرور، فرد مهم نجبا، بزرگ، رئیس، مدیر، پیشوا، رهبر اسوه، نمونۀ کمال شخص کارشناس، متخصص قهرمان، برنده، پیروز