معماریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ی، مهندسی، آرشیتکتی، مهندسیساز کلاسیک، رومی بنایی، بساز و بفروشی
مطمئنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال قد، قاطع، جدی، پابرجای، برجای، خودرأی، درستعزم، درستایمان اصولی، بران، بُرّا، مصمم متکی، اتکاکننده، پشتگرم، متیقن، خاطرجمع حتمی، قطعی▲
مطمئن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال طمئن بودن، کاملاً روشن بودن، قطعی بودن، حتمی بودن، ردخور نداشتن، بایستن مشخص شدن اطمینان داشتن، اعتمادداشتن (کردن) به (بر) چیزی (کسی)، متکی
مطمئن شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ن شدن، اطمینان یافتن، اطمینان حاصل کردن گواهی دادن، برابراصل کردن، صحه گذاشتن تشخیص دادن، قضاوت کردن، قبول کردن دعوی اعتقادداشتن، باور داشت
معمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط چیستان، لغز، رمز، راز ماز کُد، پسورد، رمزینه، بارکُد، اسمشب، نمادگذاری مسئله، معضل، مسئلۀ ریاضی، تربیع دایره انیگما، پارادوکس، متناقضنما،
حتماًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ، مطمئناً، مسلماً، یقیناً، یقین، بیگمان، بیتردید، بیگفتگو، اصولاً، بیشک، بلاشبهه، باید، بایست، بایستی، بیچونوچرا، تحقیقاً، حقیقتاً بل
معتقدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ] معتقد، مطمئن، متکیبهخود باخدا، باایمان، خداشناس، مؤمن مشرف مقید، پایبند، اهل زودباور قانع، مجاب، قانعشده متیقن
زاویۀ دیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دید، نقطۀ دید، مطمح، محلنگاه کردن، محل نظر نگرش، دیدگاه، جهانبینی پست دیدبانی، محل رصد، رصدخانه