مطرح کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق کردن، فرضیه طرح کردن، نظریه پرداختن، عرضه کردن استدلال کردن، بحث کردن، مشورت دادن، گزارش کردن، اطلاع دادن
قابل بحثفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود مورد بحث، مطرح، مطرح شده، مطروحه، طرحشده، مورد سؤال، سؤالبرانگیز
درسختی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) فتادن، خودرا باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، دستپاچه شدن، سراسیمه شدن، آلودۀ کسی(چیزی) بودن(شدن)، امروز را فردا کردن، اسیر یا گرف
نگرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اپس، آشفته، مضطرب، سراسیمه، مشوش، پریشان، متغیر، ناراحت بیچاره، سرگردان، گیج مدهوش، سرگشته، شوریده مات، مبهوت، متحیر مغلوب، تابع، منهزم، شکس
مشورت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه شورت دادن، نظر دادن، توصیهکردن، تجویز کردن، مطرح کردن، اطلاع دادن انگیختن، منصرف کردن، اخطار دادن امرکردن، مصلحت بودن اندرز دادن، سفارش کر