درسختی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) فتادن، خودرا باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، دستپاچه شدن، سراسیمه شدن، آلودۀ کسی(چیزی) بودن(شدن)، امروز را فردا کردن، اسیر یا گرف
نگرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اپس، آشفته، مضطرب، سراسیمه، مشوش، پریشان، متغیر، ناراحت بیچاره، سرگردان، گیج مدهوش، سرگشته، شوریده مات، مبهوت، متحیر مغلوب، تابع، منهزم، شکس
بیدفاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ع، عقیم، عاجز، علیل، مضطر تنها، بیچاره، درمانده، بیکس مظلوم، بیگناه ضعیف بیثمر پیر بیهوش، بیحس درمانده، خسته حیران، متزلزل، نامصمم ناموفق دفاعنشد
حواسپرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، پریشانخیال، گیج، مستغرق، بیخبرازخود، هوایی، رویایی تنبل آشفته، مضطرب، سرگشته، شیدا، حیران، متحیر، هاجوواج، گیجوویج، دودل، مردد