شخص بیمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار، مریض، دیوانه، معلول، بستری، ناخوش مسلول، مسموم مضروب، مصدوم، مجروح مقتول، کشتهشده
عنصر عددیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ی، فاکتور، کسر، عددگویا، کسر متعارفی، عدد مخلوط، کسر مرکب مضروب، مقسوم، بخشیاب، مضروبٌفیه، مقسومٌعلیه، بخشی مخرج، مضرب اعشار، اعشار مکرر فاکتور مشت
بیمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بستری، مریض، مبتلا، دچار، مبتلا بهمرض مشخص▼ عاجز، علاج ناپذیر، درحال موت، مردنی مجروح، زخمی، شوکه، مصدوم، مضروب، آسیبدیده رنجور، دردمند، نا
عددیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد عددی، رقمی، دیجیتال، عددوار طبیعی، حسابی، صحیح، گویا، حقیقی، گنگ، مبهم کاردینال، اوردینال گرد، روند، کامل فرد، زوج اول بخشپذیر، قابل تقسیم مثبت، منف
کشتهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، مقتول، کشته، معدوم، اعدامشده، مجازاتشده، مصلوب، قربانی، بهدار آویختهشده، سربریده، بسمل سربهنیست، نابود، هلاک مضروب، مصدوم، مجروح مرده،