داوطلبانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام انه، نطلبیده، بیدریغ، بدون مضایقه، خودبهخود غیراجباری، انتخابی، انتخابشده مفتی، رایگان
بهنحو اسرافآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی د] بهنحو اسرافآمیز، ازروی ولخرجی اسرافآمیز، ولخرجانه، بیپروا، بدون مضایقه، بیدریغ
خسیس بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] خسیس بودن، آب از دستش نچکیدن، ارزن از دستش نریختن کم دادن، در تنگیگذاشتن، مضایقه کردن، صرفهجویی کردن، خودخواه بودن انبار کردن، استفادهنکر
غبطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رشک، طمع، زیادهطلبی، افزونطلبی، تکاثر، میل (اشتیاق)، رقابت، چشموهمچشمی، مسابقه مضایقه درتمجید حسادت
تحدیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ید، محدود کردن، منع، جلوگیری، نهی، قدغن، ممنوعیت، ممانعت افراز، کران بندی، محدودکردن، محصور کردن، احاطه مضایقه، تضییق، قیدوبند، انحصار،