مصوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ده، قطعی، پذیرفته، مجاز، تنفیذشده، مؤید، مرضیالطرفین، مصدق، مصوبه، مثبت
مطلوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ه شده، لازم، طلبیده، طلب شده، همهپسند، مطابق میل، هموار، خوشایند، باب دندان، ازخداخواسته خواستنی، مرغوب، پسندیده، اشتها آور، عطشآور، لذتبخ
شکست خوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل وردن، باختن، بازنده شدن، خوردن، آب از سرش گذشتن اجتناب کردن مغلوب شدن، مغلوب گشتن، درهم شکستن، منهزمشدن، تسلیم شدن، تابع بودن، ردّ شدن
شکستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ، ناکامی، نامرادی، باخت، مغلوبیت، مغلوبشدن، هزیمت، انحطاط، افول عدم اطمینان، بنبست، توقف عقبنشینی، دورشدن تخریب انقیاد انهزام، انکسار
کشتهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، مقتول، کشته، معدوم، اعدامشده، مجازاتشده، مصلوب، قربانی، بهدار آویختهشده، سربریده، بسمل سربهنیست، نابود، هلاک مضروب، مصدوم، مجروح مرده،
اعدامکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ردن، کشتن، دار زدن، مصلوب کردن، گردن زدن، بند از بند جدا کردن
مطلوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ه شده، لازم، طلبیده، طلب شده، همهپسند، مطابق میل، هموار، خوشایند، باب دندان، ازخداخواسته خواستنی، مرغوب، پسندیده، اشتها آور، عطشآور، لذتبخ