منصرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام منصرف کردن، برحذر داشتن، بازداشتن، اخطار دادن، اعتراض کردن منع کردن، تهدید کردن، مرعوب کردن، ترساندن بهراه دیگرهدایت کردن، راندن، بردن،
منصرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی صرافداده، چشمپوشیکرده، رهاکرده، منصرف شده، انصرافی، دمدمی، فرصتطلب مستعفی اجتنابکننده، حذرکننده، رویگردان، احترازکننده، کنارهگرفته، فر
متصرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متصرف، تصرفکننده، رباینده ستاننده، بردارنده، گیرنده▼ غارتگر، غاصب، مهاجم، گرگصفت، حریص، آزمند، طماع راهزن آفتابنشین غارتگرانه ستمگر، بی
مسرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ف، زیادهرو، افراطی، اکول، مصرفی، پرخور، اهلبروبیا، ولخرج نامعتدل، افراطکننده
مواد مصرفی: پرچفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی میخ پرچ، متهخزینه، مشته، مشتک، مشتو، مشتواره، ورق، سنگ، سنباته، الماسه، یراق، یراقآلات، آهنآلات، اتصالات، اسبابآلات
پذیرشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ش، جذب، مکش، حل، هضم، مصرف، تغذیه، انحلال، [در درون خود پذیرفتن] قبول، استقبال، پیشواز، آغوش باز، خوشامد، دعوت، نامنویسی، اسمنوشتن، بهفرقه پذیرفتن
تلف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تلف کردن، ضایع کردن، هدر دادن(کردن)، ازبین بردن، تباه کردن مصرف کردن، استفاده کردن، بالاکشیدن، خوردن ولخرجی کردن، دورریختن، تفریط کردن، وقت ک
داروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دوا، درمان، دارویگیاهی استعمال دارو، استعمال، مصرف، استفاده قرص، کپسول، شربت، سیروپ، شیاف، کرم، پماد، ضماد، آمپول، جوشانده، بخور، الکترولیت،
استفادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فاده، کاربرد، استعمال، مصرف، بهرهگیری، برخورداری، تمتع، کامگیری حقاستفاده، تصرف، مالکیت بهرهبرداری، استحصال، استثمار، استخدام، بهکارگیری