مصادرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی غصب، غارت، سلب مالکیت، خلع تصرف، بازداشت ملک، تصرفعدوانی اشغال، تملیک، مالکیت تسخیر
مادرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ام، مامان، مام، مامی غریزۀ مادری مادربزرگ، پیرزن نامادری، مادرخوانده، مادراندر
حکم صادر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ردن، فتوا دادن، اعلامکردن، اعلان کردن، ابلاغ کردن، اظهار کردن، تعیین کردن، مقررکردن، مقرر داشتن قانون وضع کردن، قانونی کردن
طردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت اخراج، حذف، بیرونگذاشتن تبعید، نفی بلد، محرومیت، خلع ید، مصادره عزل، اخراج، انفصال مطرود بودن، اجتماعی نبودن، انزوا، گوشه گیری تصفیه، پاکسازی، گزینش
طلبیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام یدن، ادعا کردن اصرار کردن، پافشاری کردن مصادره کردن سفارش دادن، نیاز داشتن، طلب کردن، خواستن، مطالبه کردن احضارکردن سفارش غذا دادن، اُر
اخذفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی قبض، ضبط، ربایش، برداشت، سلب، گرفتن، گیر انداختن، نگهداری مصادره▼، غارتگری▼ جذب، گیرایی، جاذبه دریافت، فهم، درک، برداشت، قابلیت درک تملیک، ت
تصرفشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ده، غصبی، اشغالی، مسخَر، تسخیرشده مصادرهشده متصرفه، متصرفی بدون مجوز، غیرقانونی