مشغولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه غول شلوغ، پرماجرا بهکارگرفتهشده، مشتغل، شاغل ایفاگر، عامل، مجد دایر، جاری
آتشینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ور، مشتعل، مشتعلشونده، محترق، محترقه، افروخته، آذرین، آتشبار، آتشفشان، سوزنده، سوزاننده، آتشی، پرحرارت، داغ، هولناک
پرتحرکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت پرتکاپو، پرانرژی، پرجنب وجوش، باحرارت، علیورجه، پویا، مشتعل، چابک، فعال، زحمتکش دارای فعالیت متحرک برقی، الکتریکی هستهای، پرتوزا، پرتوافکن، درخشان
عاملیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت عاملیت، عمل، کار، علیت مشغله، کسبوکار، اشتغال اِعمال، تأثیر زحمت، کوشش، فعال بودن، تلاش تعامل، اثر متقابل حصول، فراهمسازی، بهدستآوری، دستیابی، و