مجاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی مجاهد، عامل، جدی، مصمم مبتکر، نوآور پیشقدم، پیشاهنگ، اقدامکننده▲ داوطلب ◄ راغب ساعی، زحمتکش، کوشا، سختکوش، باحرارت، پرجنبوجوش، باهمت، فعال
شاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال گواه، ناظر، بیننده، خبرچین تأییدکننده، امضاکننده طرفِ دعوی بیطرف
نظارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی برانداز، ورانداز، مشاهده، رؤیت، دید، بازدید، بازبینی، بازرسی، تحقیق، شناسایی، جستجو، زیارت، سیاحت، گردش، سرگرمی رصد، ستارهشناسی ≠ تجدید نظر، تغ
دیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ظر، بینایی، باصره، دید چشم، مشاهده، رؤیت، تشخیص، برانداز، تماشا، نظاره▼ مطالعه قدرتدید، عیبهای چشم▼ حس ششم اُپتیک، علم نور نور دیده، روشنایی چش
پیدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی درمعرض دید، پدید، پدیدار، معلوم، محسوس، مشهود، قابل مشاهده، قابل تشخیص، ملموس، بارز، هویدا، آشکار، ظاهر، ظاهری دروغی، تحریفشده، هجوآمیز، مستتر
مجاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی مجاهد، عامل، جدی، مصمم مبتکر، نوآور پیشقدم، پیشاهنگ، اقدامکننده▲ داوطلب ◄ راغب ساعی، زحمتکش، کوشا، سختکوش، باحرارت، پرجنبوجوش، باهمت، فعال