مدوّرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل وّر، گِرد، دوار، مداری، قوسی، کمانی، هلالی بیضیشکل بوکله غلتان (غلطان) چرخدار
مدوّر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ّر کردن، گرد کردن، بهشکل دایرهدرآوردن، قرص کردن، نوردیدن، لوله کردن، تومار کردن، لفاف کردن پیچاندن، پیچ دادن، تاب دادن، بهدور دایره چرخاندن، گرداند
مزدورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) جنگطلب، سامورایی، گلادیاتور، نظامی اجیر، دستنشانده، عامل، مأمور خودفروش ◄ مزدور
مزدورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وش، خودفروخته، پولکی، فروشی، رشوه گیر، اجیر، جیرهخوار، عامل، مزدبگیر، حقیر گلادیاتور ◄ مزدور دستنشانده، عامل، مأمور
مادرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ام، مامان، مام، مامی غریزۀ مادری مادربزرگ، پیرزن نامادری، مادرخوانده، مادراندر
مزدورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) جنگطلب، سامورایی، گلادیاتور، نظامی اجیر، دستنشانده، عامل، مأمور خودفروش ◄ مزدور
مزدورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وش، خودفروخته، پولکی، فروشی، رشوه گیر، اجیر، جیرهخوار، عامل، مزدبگیر، حقیر گلادیاتور ◄ مزدور دستنشانده، عامل، مأمور
پوشیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، مستور، محجبه، محجوبه، ملبس مفروش، آسفالتشده، آسفالت، آسفالته سرپوشیده، مسقف، سایباندار پوشیده ازبرف روکششده، روکشدار، اندوده درسایه ◄ خاموش، ت
ممنوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قدغن، مسدود، غیرمجاز، حرام، غیرقانونی موقوف منعشده، محدودشده، دستوپابسته، زندانی، کتبسته، دستتنها، خسته بارشده
زیبا بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زیبا بودن، مسحور کردن، افسونکردن، درتوصیف نگنجیدن، خوشتیپ بودن