مأمورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی امل، کارگزار، بازو، وصی، عضو، وکیل کارمند، مستوفی گماشته، مستخدم، خادم، نوکر متصدی، مسئول، سرپرست، جانشین پاسبان، پلیس، عسس، نیروی انتظامی ◄
دستگاههای موسیقی ایرانی: ماهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی ایرانی: ماهور، دشتی، همایون، شور، نوا، راستپنجگاه، سهگاه، چهارگاه، افشار برگردان (برگرد)، برداشت، بازگشت، مرکبخوانی، اوجوحضیض اصول (ه
بیچارهبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یچارهبودن، انتخاب (کردن) نتوانستن، اختیار نداشتن، مأمور بودن، ناگزیر (مجبور) بودن، مجبور شدن واگذار کردن، تسلیم شدن، گذشتن
آزاد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام د بودن، استقلال داشتن، اجازه داشتن، جای مانور داشتن، تنها عمل کردن، مستقل عمل کردن، اختیار داشتن، اراده کردن وادادن، ول گشتن، گستاخبودن
زیبا بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زیبا بودن، مسحور کردن، افسونکردن، درتوصیف نگنجیدن، خوشتیپ بودن
عاشقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یدا، دیوانه، بیمار، شیفته، مسحور، مفتون، خاطرخواه، به وجد درآمده، سرمست عشق، افسون شده بیدل، زردروی، آجوداغ، آغوداغ، عشقی، هوایی، سین